فسانه ست...

فسانه ست...

زندگی چیزی بیشتر از یک داستان معمولیست...
فسانه ست...

فسانه ست...

زندگی چیزی بیشتر از یک داستان معمولیست...

می نویسم. پس هستم...

باید بنویسم... من نمیتوانم ننویسم.

یک چیزی تا گلویم بالا آمده و دارد مرا خفه میکند... یک موجودی مدام چنگ می اندازد و روحم را می درد. من باید بنویسم.


آن زمان که سخن گفتن خود درد فهم ناشدنی ایست و راست گفتن موجب برهم زدن نظم عمومی، نوشتن معجزه ایست که برایمان کورسوی امیدی در سیاه چاله ی عمیق روزمرگی ها، به ارمغان آورده


می نویسم تا نفس کم نیاورم برای تاب آوردن آنچه پیش رویم است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد