فسانه ست...

فسانه ست...

زندگی چیزی بیشتر از یک داستان معمولیست...
فسانه ست...

فسانه ست...

زندگی چیزی بیشتر از یک داستان معمولیست...

اجازه


به خودم اجازه دادم توی شهر گم بشم و دیر به اداره برسم. بخودم اجازه دادم اولین چیزی که به ذهنم رسیده رو انجام بدم و از اشتباه بودنش نترسم.


به خودم اجازه دادم اشتباه کنم.


همه ش درونم جنگ بود. مدام میخواستم سر خودم داد بزنم که چر همون راه آشنا رو نرفته م. و در عین حال یه حس شیطنت آمیز فسقلی توی وجودم منو به خنده های خبیثانه وا میداشت.


میخوام باز هم از زندگیم لذت ببرم و لذت هم خواهم برد...

نظرات 1 + ارسال نظر
برسورامی پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 11:40

اورین اورین خوش به حالت که انقد شجاعی

خخخخخخ مخلصیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد